ادبیات عرب

۱۲۶۲ بازدید

هر را از بر تمییز نمی دهد

یکی از مثالهای معروف و رایج در سر زبانها این مثل است {هر را از بر تشخیص نمی دهد} این مثل را بسیار استفاده می کنیم در مورد اشخاصی که بیسواد و نادان هستند.
اما اصل این مثل چیست و به چه معنا می باشد؟
برای یافتن پاسخ این سوال به محضر استاد بزرگوار علامه حسن حسن زاده آملی می رویم ایشان در هزار و یک کلمه در این مورد می گویند:
  •  مثلى معروف بر سر زبانها دایر است که «هرّ را از برّ تمیز نمى ‏دهد» یا «فرق میان هر و بر را نمی‏گذارد». شخصى مدّعى فضل مى ‏گفت: «هرّ را از نرّ تمییز نمى‏دهد» که «برّ» با با را «نرّ» با نون مى‏ گفت، و چون به ریشه مثل آگاهى نداشت بر این گمان بود که هرّ و نرّ ناظر به‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ است.این مثل از امثال تازى است؛ در شرح ابو منصور موهوب بن احمد جوالیقى بر ادب الکاتب ابن قتیبه آمده است:و قولهم: «ما یعرف هرّا من برّ» قال الفرّاء: الهر العقوق و البر اللطف. و المعنى لا یعرف برّا من عقوق. و قال خلد بن کلثوم: الهر السنور و البر الجرذ. و قال ابن الأعرابی:ما یعرف هارا من بار لو کتبت له. و قال أبو عبیدة: ما یعرف الهرهرة من البربرة، و الهرهرة صوت الضأن و البربرة صوت المعز». (ط مصر، ص 153).ادب الکاتب یاد شده یکى از چهار کتاب ارکان ادبى عربى است، سه دیگر: کامل مبرد، و بیان و تبیین جاحظ، و امالى قالى است.ابن خلدون در مقدمه تاریخ پیرامون موضوع «علم الأدب» گوید:و سمعنا من شیوخنا فی مجالس التعلیم أنّ اصول هذا الفنّ و أرکانه أربعة دواوین، و هی: أدب الکاتب لابن قتیبة، و کتاب الکامل للمبرّد، و کتاب البیان و التبیین‏ للجاحظ، و کتاب النوادر لأبی القالی البغدادی؛ و ما سوى هذه الأربعة فتبع لها و فروع عنها. (ط مصر، ص 553). تبصره: در مقدمه یاد شده به جاى أدب الکاتب، أدب الکتّاب آمده است و لکن ادب الکتّاب از محمد بن یحیى صولى (متوفى 335 ه) است نه از ابن قتیبه، و این غلط از طبع و نشر است نه از ابن خلدون.
۱۲۳۱ بازدید

کان در نظر ادباء و عرفاء

در ادبیات عرب یکی از اقسام کلمه فعل می باشد که احکام و اقسام متفاوتی دارد.
یکی از این اقسام به اعتبار تامه و ناقصه بودن افعال می باشد که به دو قسم ناقصه و تامه تقسیم می شود.
که یکی از این افعال کان می باشد که در نظر ادباء همانطور که گفته شد فعل ناقصه است اما در نظر عرفا......
(کان) در اصطلاح نحات از افعال ناقصه است که رفع اسم می دهد و نصب خبر و طایفه حکیمان و عارفان آن را(کلمه وجودیه) گویند و از آن تعبیر به (حرف وجودی) نیز می کنند چنانکه شیخ اکبر در آخر فص موسوی فصوص الحکم گوید:{لانً کان حرف وجودی) و شیخ الرءیس در فصل چهارم از مقاله نخستین از فن سوم از جمله اولی در منطق شفاء گوید:{و الکلمات الوجودیه هی کقولنا:صار یصیر و کان یکون ...} چنانچه در علم منطق کان و اخوات آن را (ادات زمانی ) گویند .
متاله سبزواری در لئالی فرموده است:
و ما رای الادیب فعلا ناقصا                              ففی القضایا هو ربط خالصا
زمانی الادات عند المنطقی                             بین اصطلاح الفرقتین فرٌق

به نثر الدراری علی نظم اللآلی که تعلیقات نگارنده بر لآلی منتظمه متاله سبزواری است رجوع شود

منبع:هزار و یک کلمه(کلمه397)

۱۲۷۴ بازدید

حکایتی در باب حروف زائده

گویند: شاگردى از استادش پرسید که حروف زیاده چیست و چنداند؟ استاد در جواب گفت: «سألتمونیها»؛ شاگرد گمان برد که پیش از آن بپرسید و اکنون او را به جواب پیش احاله کرد؛ به استاد گفت: من بجز این بار نپرسیدم؛ استاد گفت: «الیوم تنساه»؛ شاگرد گفت: بخدا فراموش نکردم؛ استاد گفت: اى گول دو بار پاسخ پرسشت را بشنیدى.

و نیز آن ده حرف را این جمله «هویت السّمان» حائز است. آورده ‏اند که مبرد از مازنى درباره حروف زیاده پرسید، مازنى گفت:
 هویت السّمان فشیّبننی‏         و قد کنت قدما هویت السّمان‏     
 مبرد گفت: من تو را از حروف زیاده مى‏پرسم و تو براى من شعر انشاد مى‏کنى؟!
مازنى گفت: دوبار سؤالت را جواب دادم.
و دیگرى نیز نیکو سروده است:
 سئلت حروف الزائدات عن اسمها         فقالت و لم تبخل: «أمان و تسهیل‏     

منبع: هزار و یک کلمه، علامه حسن زاده آملی، ج‏5، صفحه391

عربی لسان مبین و زبان متین و کلید فهم آیات قرآن کریم و روایات است. این وبلاگ در نظر دارد مرجع مناسبی برای طلاب و دانش پژوهان گرامی برای بحث و تتبع در ادبیات عرب باشد. زیرا ادبیات عرب مقدمه ای برای فهم قرآن کریم است و این مهم حاصل نمیشود الا با فهم علوم عربی.
نقشه سایت استفاده از مطالب سایت ادبیات عرب با ذکر منبع بلامانع است